۲۹

سلام...راستش من تو این مدت فکر کنم خیلی عوض شدم...از خیلی از کارای قبلم ژشیمونم و امیدوارم دیگه تکرار نکنم...به مرور براتون تعریف می کنم...می خواستم نوشته های قبلیم را حذف کنم ولی بعد گفتم نه چون من اون بودم و این شدم بهتره باشه...تو این مدت دوستی های زیادی داشتم که همش بی فایده بود و یکی از یکی بدتر...یادش که می افتم بدنم میلرزه که واقعا من این قدر بد شده بودم...شب قدر بود دعا کردم که خدا منو ببخشه...

۲۸

سلام... 

به زودی میام آپ می کنم...

۲۷

سلام...یه مدت درسام زیاد بود یه مدت هم خارج از کشور بودم در هر حال ببخشید که دیر آپ کردم...از این به بعد هر مطلب جالبی را هر جا دیدم براتون می نویسم...فعلا... 

 

برای لاغرماندن چه بخوریم؟

پروتئین: بدن برای جذب پروتئین، کالری زیادی میسوزاند و به همین دلیل از ذخیره چربی بدن کاسته میشود

گریپ فروت: این میوه به خصوص اگر صبحها میل شود خاصیت لاغرکنندگی دارد. از سوی دیگر ویتامین c موجود در آن به حفظ سلامت بدن کمک میکند.

چای سبز: این نوشیدنی سوخت و ساز بدن را افزایش میدهد و موجب لاغری میشود. همچنین آنتیاکسیدانت موجود در چای سبز خاصیت ضد سرطانی دارد.

لبنیات کم چرب: تحقیقات نشان میدهد افرادی که در رژیم غذایی خود به مصرف لبنیات کم چرب توجه میکنند در مقایسه با آنهایی که از لبنیات استفاده نمیکنند، لاغرتر میمانند.

آب: کارشناسان میگویند، نوشیدن آب به سوزاندن چربی کمک میکند.

دارچین: به گفته پزشکان، دارچین میزان قند خون را که به تجمع چربی در بدن میانجامد، کاهش میدهد.

سیب: بررسیها نشان می دهد که خوردن سیب، میزان جذب چربی توسط سلولها را کاهش میدهد.

۲۶

سلام...اومدم که پیشاپیش عید را بهتون تبریک بگم...اوضاع منم که مثه قبله تقریبا...قبل از اینکه برگردم خونه می خواستم با این پسر جدیده بزنم به هم...بهش گفتم حوصله ندارم و اصلا نمی خوام با پسر دوست باشم...شروع کرد به زنگ زدن و نمیخوام و از این چرت و پرت ها...منم الکی گفتم باشه...ولی واقعا حوصله ی پسرا را فعلا ندارم...خودم را وزن کردم...شدم 57...امیدوارم که دوباره عید افزایش پیدا نکنه...چون واقعا زحمت کشیدم...برام دعا کنید که به آرزوهام برسم...دوستون دارم...

۲۵

سلام...الان صبح به این زودی من اومدم تو اتاق کامپیوتر دانشگاه تا براتون بنویسم...ببینید من چه قدر دوستون دارم! حالا باز بگید هلو بده...فعلا که ترم جدید شروع شده و اوضاع خوبه فعلا اول ترمی خدا را شکر...با پسره هم بازم رفتم بیرون...روزی که رفته بودم باهاش بیرون برداشته همون جا یه اس ام داده به من توش نوشته من دوست دارم...منم اصلا به روی خودم نیاوردم و موبایلم را گذاشتم تو کیفم و گفتم این چیزا که اس ام اسی نیست...و باید رو در رو گفته بشه!...خلاصه راست راست ایستاده تو چشام نگاه می کنه میگه دوست دارم!...من که دیگه سعی می کنم گول نخورم با این حرفا...البته امیدوارم...حوصله ندارم...این فقط برای وقت گذرونیه...حوصله ی تنهایی ندارم...به قول یکی از بچه ها می گه استادشون گفته اگه دخترا هر چی هم برای پسرا گریه کنند اونا هیچیشون نمیشه...ولی کافیه یه پسر ۲ تا قطره اشک برای یه دختر بریزه (حالا الکی ها)...اونوقت دختره تا آخر عمر براش میمیره...والا نمی دونم چرا اینجوریه...من که فعلا خیلی به پسرا بی اعتمادم...البته قبول دارم که الان با یه پسرم ولی این مثل قبلی از روی عشق نیست...فقط از روی وقت گذرونیه...فعلا...

۲۴

سلام...نمره های این ترم را دادن...خوشبختانه معدلم از ترم قبل بهتر شد...باید تلاش کنم تا این ترم بهتر هم بشه...با این پسره هم چند شب پیش رفتم سینما...من بهش قبلا گفته بودم می خوام فقط برای دوستی...دیشب یه اس ام اس داده می گه یه چیزی بگم ناراحت نمی شی؟!...گفتم نه!...می گه من از صمیم قلب دوست دارم و می خوام همیشه در کنارم باشی و از اخلاق و رفتارت خوشم میاد و از این چرت و پرت ها!...حالا جالبی اش هم به اینجاس که من همش تو این مدت ضایعش کردم و اصلا بهش رو ندادم...فکر کنم باید با پسرا اینجوری رفتار کرد...آقای دوست پسر قبلی را که همش بهش محبت می کردم آخرش تو زرد از آب در اومد...خلاصه دیشب تا این اس ام اس را داد...من جوابش را ندادم و خودم را زدم به اون راه...گفت می دونستم ناراحت می شی باید رو در رو باهات صحبت کنم...من که دیگه حوصله ندارم که هم خودم وابسته بشم و هم یکی دیگه وابستم بشه...آخه تاکید کرده بود که من خیلی زیاد وابستت شدم...حالا خوبه من همش اذیتش کردم...اگه با محبت رفتار می کردم چی می گفت...فعلا که خوشحالم چون معدلم خوب شده...باز میام براتون می نویسم...فعلا...

۲۳

سلام...بالاخره پسره بهم اس ام اس داد و باهام قرار گذاشت...با هم ۲ بار رفتیم بیرون...ولی نمی دونم یه جوریه...اصلا حرف نمی زنه!...همش می گه که آدم کم حرفیه...حالا شماها حساب کنید  تا ادم کم حرف به هم بخورن دیگه چی میشه...البته من چون نمی خوام از دستش بدم باهاش حرف می زنم...میگه تنهاس...دیگه به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد ندارم...خستم از همه چیز...انگار به هیچ جا تعلق ندارم...نه خونه راحتم...نه خوابگاه...نه دانشگاه...خسته شدم...از فخر فروشی های مردم...از این تنهایی کشنده...از همه چیز خسته شدم...دیگه شبیه خودمم نیستم...خودم حس می کنم که خیلی اخلاقم عوض شده...برام همه چیز بی معناس یه جورایی...دلم می خواد فقط بگذره...حالم از هر چی خوابگاهه به هم می خوره...می خوام تنها باشم...حالم از بچه های اتاق به هم می خوره...از این دنیا خستم...نمی دونم چی شدم...

۲۲

سلام...امروز امتحان پایان ترم داشتیم...امیدوارم نمرم خوب بشه...دیروز که داشتم برمی گشتم دانشگاه توی اتوبوس با یه پسری از طریق بلوتوث آشنا شدم...اولش خیلی انگار تب و تاب داشت ولی دیشب تا اس ام اس دادم...دیدم انگار یه جورایی اون تب و تاب توی اتوبوس را نداشت...واقعا چرا پسرا این جوری هستن...چرا با دل دخترا بازی می کنن...من خوش خیال هم که فک کردم دیگه از تنهایی در میام و با یکی دوست میشم...نمیدونم شاید چون نمی تونم با کسی زیاد راحت باشم این جوریه...چون باهاش توی راه حرف زدم...می گفت راحت باش...تعارف نکن...خوب این طبیعیه که آدم دفه ی اول راحت نباشه...همچین آش دهن سوزی هم نبودا...دیپلم داشت و قیافه ای هم نداشت...ولی خوب برای از تنهایی در اومدن خوب بود...دوست دختر همیشه با آدم همراه نیست...دوست صمیمی هم خوابگاهیم از وقتی دوست پسر گرفته کمتر با من حرف میزنه...حتی میره در مورد دوست پسرش با بچه های دیگه حرف میزنه...دوست دارم با یکی آشنا می شدم که منو می فهمید...منو درک میکرد...من خیلی وقتا توی دلم یه چیزی بوده ولی بقیه ازش یه چیزه دیگه برداشت کردن...مثلا بچه های توی خوابگاه بهم میگن تو چرا خودت را میگیری و می خوای همه بهت احترام بذارن...در صورتی که من اصلن به فکرم هم همچین چیزی نرسیده بوده...امیدوارم این پسره زنگ بزنه باهام قرار بذاره بریم بیرون...شاید بگید واقعا هلو این قدر بیچاره ای؟! نمیدونم...ربطی به بیچارگی نداره...فقط تنهام...احساس می کنم با تنهایی نمی تونم از استعدادام استفاده کنم...آدم باید یه هم صحبت داشته باشه...یه هم صحبت و هم فکر خوب...خلاصه الان که دارم تایپ می کنم خدا خدا می کنم که زنگ بزنه...فعلا...

۲۱

سلام...من برگشتم...به زودی براتون مطلب می نویسم...

۲۰

فکر کنم دیگه اینجا خواننده نداره...